خاک آشنا
بهمن فرمان آرا کارگردان شناخته شده ایست که به ساختن فیلم های متفاوت مشهور است.همیشه مخاطب فیلم های او می داند که با اثر قوی و جونداری مواجه میشه.هرچند در کارنامه هر هنرمندی فراز و نشیب هایی هست اما راه یکی است و همراه یکی.کار جدید فرمان آرا ((حاک آشنا)) نیز جدای از این قصه نیست.گردهمایی بازیگران قدر و کهنه کار در کنار جوانان خوش آتیه و با استعداد ترکیب زیبایی رو از نمایش یک فیلم دلچسب فراهم کرده.رضا کیانیان که خود به تنهایی قطب اصلی فیلم است در کنار بابک حمیدیان بازیگری با المان های متفاوت و ماندگار در بازی، نقش آفرینی به یاد ماندنی را رقم زده اند.
فیلم در مورد فرار یک نقاش کهنه کار و عاشق پیشه از محیط آلوده شهر است ...مهاجرت به نقطه ای بهشتی از ایران با مردمی ساده و یکدست.اما در همان ابتدای فیلم آرامش او بهم میریزد و داستان با ورود خواهر زاده جوان رنگ و بوی تازگی و هیجان و البته برهم خوردن آرامش به خود میگیرد...تقابل این دو نسل در کنار هم وتفاوت دیدگاه های آنها در جایی به نام عشق به هم میرسد و از آنجا به بعد است که عشق راه را برای هر دو هموار میکند.
گرچه در این روز های پر تلاطم و بحرانی دیدن فیلمی اینچنین که سراسر آرامش و تفکر رو به دنبال خود دارد برمزاج مخاطبان خوش نیاید. اما باید توجه داشت که تاریخ اکران فیلم یک سال به تعویق افتاده بود و در واقع پیشبینی همچین حوادثی نمیشد...با این حال در این فیلم هم به تمدن ایران اشاره میشود و بهمن فرمان آرا اینبار ما را به مهمانی بیستون میبرد و کتیبه ای را میخواند که بی ربط به حال و هوای وطن نیست...
دیالوگ جالب فیلم:
هرچیزی دوایی داره دوای دل بستنم ...دل شکستنه....
بهمن فرمان آرا کارگردان شناخته شده ایست که به ساختن فیلم های متفاوت مشهور است.همیشه مخاطب فیلم های او می داند که با اثر قوی و جونداری مواجه میشه.هرچند در کارنامه هر هنرمندی فراز و نشیب هایی هست اما راه یکی است و همراه یکی.کار جدید فرمان آرا ((حاک آشنا)) نیز جدای از این قصه نیست.گردهمایی بازیگران قدر و کهنه کار در کنار جوانان خوش آتیه و با استعداد ترکیب زیبایی رو از نمایش یک فیلم دلچسب فراهم کرده.رضا کیانیان که خود به تنهایی قطب اصلی فیلم است در کنار بابک حمیدیان بازیگری با المان های متفاوت و ماندگار در بازی، نقش آفرینی به یاد ماندنی را رقم زده اند.
فیلم در مورد فرار یک نقاش کهنه کار و عاشق پیشه از محیط آلوده شهر است ...مهاجرت به نقطه ای بهشتی از ایران با مردمی ساده و یکدست.اما در همان ابتدای فیلم آرامش او بهم میریزد و داستان با ورود خواهر زاده جوان رنگ و بوی تازگی و هیجان و البته برهم خوردن آرامش به خود میگیرد...تقابل این دو نسل در کنار هم وتفاوت دیدگاه های آنها در جایی به نام عشق به هم میرسد و از آنجا به بعد است که عشق راه را برای هر دو هموار میکند.
گرچه در این روز های پر تلاطم و بحرانی دیدن فیلمی اینچنین که سراسر آرامش و تفکر رو به دنبال خود دارد برمزاج مخاطبان خوش نیاید. اما باید توجه داشت که تاریخ اکران فیلم یک سال به تعویق افتاده بود و در واقع پیشبینی همچین حوادثی نمیشد...با این حال در این فیلم هم به تمدن ایران اشاره میشود و بهمن فرمان آرا اینبار ما را به مهمانی بیستون میبرد و کتیبه ای را میخواند که بی ربط به حال و هوای وطن نیست...
دیالوگ جالب فیلم:
هرچیزی دوایی داره دوای دل بستنم ...دل شکستنه....