۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

گفتگوی احمدی نژاد و گلزار

خبر دیدار محمدرضا گلزار با احمدی نژاد رو که شنیدید اینم متن کامل این گفتگو....

(منبع: آی طنز)

متن گفتگوی احمدی‌نژاد، گلزار و رحیم‌مشائی كه عینا از روی نوار پیاده شده به شرح زیر است كه برای تنویر و تحریك افكار عمومی عینا منتشر می‌شود:

گلزار: سلام آقای احمدی‌نژاد الهی قربونتون برم.
احمدی‌نژاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و... بین یدیه
گلزار: ها؟!رحیم‌مشائی: دارن دعا می فرمایند.
گلزار: آها... پس دعا اینه. به رزیتا و الناز و مریم و بهاره و ژیلا و هلنا و باقی بچه ها كه هی می‌گن برات دعا می كنیم، نمی‌اومد اینقدر خارجی بلد باشن حرف بزنن!احمدی‌نژاد: به به ... محمدرضای خودمون... خوبی پسر؟
گلزار: مرسی... الهی قربونتون برم.احمدی‌نژاد: بگیر بشین آقاجون... نوشیدنی چی می‌خوری؟
گلزار: مرسی میل ندارم.رحیم‌مشائی: ببین دیگه نمی خوام و نمی خورم و میل ندارم و نمیشه و این چیزا نداشتیم ها.
گلزار: پس اسپرسوی فرانسوی با شیر كلسیم‌دار یك و نیم درصد فت و شكر برزیلی لطفا.احمدی‌نژاد: ها؟!
رحیم‌مشائی: می‌گه چای می خوره آقا.احمدی‌نژاد: خب مثل بچه آدم بگو چای... براش چای بیارین ولی فقط با دو هبه قند. ایندفعه اگه توی بیت المال مسلمین اسراف كنن همه آبدارخونه رو با تیپا میندازم بیرون.رحیم مشائی: باشه... اوهوی... اوهوی... مش رمضان...
گلزار: وای خداجون... چی شد؟ زهره‌ام تركید.رحیم مشائی: نترس بابا... داشتم به شیوه سنتی سر جالیز مش رمضون رو صدا می‌زدم چای بیاره.
گلزار: خیلی ممنون دیگه نمی خوام. چون می دونم آقای رئیس جمهور وقت ندارن زود حرفم رو می‌گم و می رم.احمدی نژاد: بگیر بشین بابا... وقت نداره یعنی چی؟... ما از ملتیم، برای ملتیم، همه چیزمون مال مردمه... مگه من از اون رئیس‌جمهورهای قبلی‌ام كه هی وقت نداشته باشم... اصلا این چیه؟
گلزار: بله؟احمدی‌نژاد: اینا چی‌ان كه دست من هستن؟
گلزار: بله... چیز... البته شبیه... نقاشی و ... بله... مداد رنگی انگار.احمدی‌نژاد: خب فكر می كنی داشتم چی كار می‌كردم؟
گلزار: نمی‌دونم به خدا.احمدی‌نژاد: اسفندیار تو حدس بزن.
رحیم‌مشائی: معلومه دیگه داشتید نمودار آماری می‌كشیدید.احمدی‌نژاد: نه. این دفعه تو هم اشتباه كردی. داشتم واسه یه دختر بچه‌ای كه از هفت تپه خوزستان برام نقاشی فرستاده بود و نوشته بود چون باباش بیكار شده مداد رنگی نداشته تا نقاشی‌شو رنگ كنه نقاشی‌شو رنگ می كردم. بیا اسفندیار به بچه‌های دفتر بگو بعد از تماس با تلویزیون و ایرنا و رجا و ایران و كیهان و تهیه گزارش، این نقاشی را كه رنگش كردم بفرستن برای دختره. یه مدادرنگی شیش‌تایی هم بذارن كنارش به عنوان هدیه ویژه ریاست جمهوری.
رحیم مشائی: باشه. دكتر این گلزار انگار براش یه مشكلی پیش اومده. پسر خوبیه. اصلا هم بعد از انتخابات پای هیچ بیانیه‌ای رو امضا نكرده، هیچوقت خواستار آزادی كسی نشده، به هیچ كس اعتراض نكرده، آب به آسیاب دشمن نریخته، با فیلمسازای روشنفكر آبش به یه جوب نمی‌ره. اصلا روشنفكرا و كتاب‌خونا و جشنواره‌ای ها و این طور آدما ازش خوششون نمی‌یاد...
احمدی‌نژاد: آفرین پسر... باریك الله. معلوم میشه یه چیزایی سرت میشه. حالا چقدر می خوای؟گلزار:ها؟... چی چقدر می‌خوام؟
احمدی‌نژاد: وام و این چیزا دیگه؟ ببین الان اوضاع اقتصادی زیاد خوب نیست. حالا فعلا من می نویسم یه 50 میلیون تومن برای خوداشتغالی و صادرات غیر نفتی و جذب توریسم و ازدواج و خرید اتوموبیل و این چیزا بهت بدن.گلزار: ولی من... من...
احمدی‌نژاد: نگران بازپرداختش نباش. تا چهار پنج سال دیگه كی به كیه... تازه اگه پسر خوبی باشی بازم راه داره... اسفندیار پسر خوبیه دیگه؟!رحیم‌مشائی: بعله آقا... قراره حالا یه حرفایی رو هم بزنه تو جاهایی كه بعدا ما بهش می‌گیم. مگه نه مملیرضا؟
گلزار: باشه چشم... ولی من كه برای وام نیومده بودم.رحیم‌مشائی: مهم نیست واسه چی اومده بودی. رسم دكتر اینه كه هیچ كس رو دست خالی برنمی گردونن.گلزار: اوكی. مرسی. پس اون مساله هم...؟
رحیم‌مشائی: دكتر این آقا پسر ما یه مشكلاتی تو مایه های كلهر خودمون هم داره انگار. طفلكی رو انگار ممنوع‌التصویر كردن.احمدی نژاد: غلط كردن. پسر به این خوبی رو كی ممنوع التصویرش كرده؟ همین الان برمی‌داری حكم اخراج رئیس و معاون و كارمندای اون اداره‌ای كه محمدرضای ما رو اذیت كردن می نویسی میاری من امضاش كنم. پسر به این ماهی... من هر وقت نگاهش می كنم یاد جوونی های خودم می افتم.
گلزار: بله؟!رحیم‌مشائی: راس می‌گی دكتر. از نیم‌رخ كه نیگاه می‌كنم با اون زمونات مو نمی‌زنه. فقط تو ریش و سیبیل داشتی این نداره.گلزار: بله... حق با شماست... آخ لپم... راستی آقای دكتر مشائی ماجرای اون عكس‌ها؟...

رحیم‌مشائی: بی‌خیال بابا... عكس كیلویی چنده؟... دكتر اون عكسو نشون مملی بده حال كنه.احمدی نژاد: راست گفتی... ول كن لپشو كندی!... ببین گلزارجون این عكس مال من و منوچهره كه عمرا تو كه آرتیستی همچین چیزی اگه داشتی همین بچه مسلمونای دوآتیشه‌ خودمون پوستتو می‌كندن. ولی آدم باید خودش خوب باشه بقیه‌ش حله...


گلزار:آآآآ! این شمائید؟مشائی: پس چی فكر كردی؟ دكتره با منوچ و هوگو و منوچ هوگو. ول كن عكسو پاره‌اش كردی ندید پدید! اگه تركیه بودی پس چی كار می كردی؟!احمدی نژاد: قطر رو چرا نمی‌گی... خلاصه بی‌خیال عكس و مكس... تو پسر خوبی باش و اون كارایی كه بهت می‌گن بكن و اون چیزایی كه باید بگی رو بگو ما با همه چیز راه میایم...
(زنگ تلفن)
احمدی‌نژاد: الو... بگو دیدار مردمی دارم باشه بعدا... چی؟ از مسكوس... نه نه وصل كن... اسفندیار از مسكوئه واسه اورانیوم‌ها زنگ زده. اینو ببر كارشو را بنداز و توجیهش كن. 50 رو هم بكن 70 كه ازش خیلی خوشم اومد. بعد بیا كارت دارم.

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه


اصولا انسان ها دو دسته اند ...دسته اول کسانی که سریال ویکتوریا رو دیده اند.دسته دوم کسانی که ندیده اند
این مطلب برای هر دو گروه فایده داره...


علت محبوبیت بعضی سریال ها در ایران هنوز کشف نشده ایرانی ها هم از جومونگ لذت میبرند هم از لاست..هم فرار از زندان رو دوست دارند هم یانگوم...این همه تضاد و تناقض معلوم نیست از کجا سر چشمه میگیره..اما چیزی که معلوم اینهکه هیچ کدوم از سریال های ایرانی نمی تونن اینطوری بیننده رو مجذوب کنند.من اوایل فکر میکردم کسی که لاست رو دیده دیگه جومونگ رو نمیبینه...ولی با کمال تعجب کسانی این سریال رو میبینند که فیلم باز های قهاری هستند...
اما بحث من سر سریال ویکتوریا ست...
سریالی که با شکستن تمام خط قرمز ها نوع جدیدی از روابط خانوادگی رو به نمایش گذاشته...
نه اونقدر فرهنگ سریال غربیه که بگیم با فرهنگ ما نمیخونه...و نه این روابط رو میشه تو سریال های ایرانی دید.
موضوع اصلی سریال خیانت بوده و عمق این قضیه تا حدی است که فکر خیانت هم از ذهن هیچ کسی نمیگذره.درست برعکس سریال های ایرانی که مردی که خیانت میکنه حداقل نصف سریال رو در بهترین لحظات زندگی میکنه..بعدشم با یک پایان بندی کلیشه ای شکست میخوره..اما در این سریال شما با تمام وجود حس میکنید که بر اثر خیانت تا کجا به ورطه نابودی میروید.چه خیانت مرد به زن و چه برعکس.
تقابل فقر و ثروت بی بندو باری و پایبندی به اصول اخلاقی و مذهب و از همه مهمتر و برجسته تر نقش روابط جنسی در زندگی همه و همه در یک سریال خانوادگی و جذاب با بازی های دیدنی موجبات جمع شدن همه افراد خانواده راس ساعت ۹ پای تلویزیون میشود..به قول یکی از دوستانم که در اهواز زندگی میکند..تنها عاملی که موجب میشود تا کل اعضای خانواده برای ساعتی کنار هم باشند ویکتوریاست.
نکته جالب اینجاست در محیط کار و در وقت فراغت این موضوع ویکتوریاست که نظرات مختلف افراد را ابراز میکند و تقریبا همه افرادی که از دوبله بد این سریال چشم پوشی کردند آنرا دوست دارند...
شاید خیلی از مسائلی که تا قبل از این سریال جرات مطرح کردنشان را نداشتیم حالا به راحتی در خانواده ها مطرح میشوند.و پدر و مادر ها هم در رابطه با فرزندانشان به این موضوعات فکر میکنند و
نیاز های عاطفی و حتی جنسی فرزندشان را درک میکنند .
گفتنی است سریال ویکتوریا هر شب ساعت ۹ و ۱۲ از شبکه فارسی۱ پخش میشود.
شما هم اگر در مورد این سریال نظری دارید در قسمت نظرات اعلام کنید...