۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

تغییرات بخش های خبری تلویزیون

سلام مدتی بود که می خواستم در مورد تغییرات بخش های مختلف خبری در رسانه به اصطلاح ملی بنویسم که فرصت نمی شد ...اما دیشب با دیدن تغییرات مضحک در بخش خبری 19 واجب شد که مطالبی رو به اطلاع برسونم.
آقایون خیلی فکر کردند که چه کار کنند تا بیننده اخبار های تکراریشان را افزایش بدهند.این شد که چند شبی پای بی بی سی و سی ان ان و العربیه نشستند دیدند ترکیب رنگ در استودیو ها ی اونها خیلی جذابتره تازه اخبار گو های اونها همه دستاشونو زیر چونه هاشون میزارن و یا شوخی میکنند. کلی هم اخبار گوی خانم دارند که هم زیبا هستند هم جذاب...این آخریو که اصولا نمی شد کاریش کرد ...اما میشد یه ژاکت نارنجی تنگ تن مجری کپل 30و20 کرد تا شکمش بیشتر خودشو نشون بده و ملت شاد باشند.به آقای حیاتی هم گفتند خودکار بگیره دستش و با دستاش حرف بزنه شاید این یخ 30 ساله چهره اش بشکنه.چندتا جوون جویای کار هم اوردن یه کامپیوتر گذاشتن جلوشون به همه گفتن پولیور رنگی بپوشن بعد همینجوری الکی یه چیزایی بگن شاد باشیم دور هم.
آرم شبکه خبر رو از آبی ،سیاه سفید کردند.ساعت محلی تهران و مکه رو از بالا سمت راست آوردند پایین سمت چپ...بالاخره مهمه(شما نمی فهمی) بعد کلی ال سی دی خریدند انداختند پشت آقای حیاتی که تصاویر متحرک نشون بده ملت حال کنند.
خلاصه کلی رنگ و لعابش و دست زدند شاید فرجی بشه...اما....یه گزارش خبری در مورد یه اتفاق درست میکنند میدند آقای علیرضا موسوی (ایشون نقش کامران نجف زاده رو بازی می کنند جدیدا با اون صدای التهاب آورشون) بخونه...این گزارشات رو در تمامی بخش های خبری پخش کردند طوریکه دیگه مثل قدیم نیست اگه الان بیست و سی رو نبینی مهم نیست نیم ساعت بعدش اخبار بیست همه رو تکرار میکنه.روایت ها مشابه فقط مجری ها لباساشونو تغییر میدند.جالبتر اینکه میزان دروغگویی این مدت بیشتر شد...همین دیشب کلی پرچم داده بودند دست بچه ها گفتند شعار حزب الله بدید جلوی درب دانشگاه فنی بعد رفتند از پشت فیلم برداری کردند یعنی ما اینوریم....دانشجویان بیچاره اومدند ببینن چه خبره...علیرضا خان می فرمود رویارویی دانشجویان فلان و دانشجویان بهمان...آقا خنده بازاری بود...بعد شم این گزارش و 100 بار نشون دادند که همه ببینند شاهکار شونو.
کاش به جای رنگ آمیزی استودیو ها اخبار سفید تری به ملت ارائه میدادین ...کاش

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

اولین فرش قرمز در تهران

(محمد رضا فروتن در فیلم محاکمه در خیابان)

مراسم فرش قرمز ویژه افتتاحیه اکران فیلم «محاکمه در خیابان»

ساخته مسعود کیمیایی روز جمعه 22 آبان 1388 از ساعت 17 در سینما ناهید تهران برگزار می‌شود. این مراسم برای اولین بار در ایران به همت سایت سینمای ما و با همکاری کارگاه آزاد فیلم، موسسه فیلمیران و موسسه سینما شهر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بر پا خواهد شد. در برنامه که با حضور جمعی از هنرمندان و ستارگان سینما و موسیقی ایران برگزار می‌شود ابتدا کارگردان (مسعود کیمیایی)، عوامل و ستاره‌های فیلم «محاکمه در خیابان» با عبور از فرش قرمز با علاقه‌مندان و مهمانان مراسم دیدار خواهند کرد. در بخش‌ دیگری از برنامه در غرفه‌ها و مکان‌های از پیش تعیین شده در محوطه محل برگزاری برنامه و سالن نمایش امکان گفت‌وگو و عکس گرفتن با عوامل فیلم فراهم شده است.حاضران در مراسم شاهد اجرای زنده‌ی سه ترانه محبوب سه فیلم «حکم»، «رئیس» و همچنین ترانه شنیده نشده «محاکمه در خیابان» با صدای رضا یزدانی خواهند بود. کارگردان و بازیگران و عومل «محاکمه در خیابان» پیش از اغاز نمایش فیلم روی صحنه حاضر می‌شوند و درباره ویژگی‌های کارشان در این فیلم صحبت می‌کنند.پخش بخش‌های گزیده‌ای از مجموعه مستند درباره مسعود کیمیایی ساخته نیما حسنی نسب و تصایری از پشت صحنه‌ی «محاکه در خیابان» بخش دیگری از این مراسم ویژه خواهد بود. بخش‌های دیگری هم برای هر چه جذاب‌تر شدن این مراسم در نظر گرفته شده است که مهمانان برنامه روز جمعه 22 ابان در سینما ناهید شاهد آن خواهد بود.پس از پایان نمایش فیلم و پذیرایی از مهمانان، سی دی حاوی آنونس پوستر‌ها و گالری عکس‌های فیلم همراه با عکس و پوستر و تراکت‌های امضا شده‌ی توسط ستارگان فیلم به شرکت کنندگان دربرنامه هدیه خواهد شد. علاوه بر همه ستارگان پرشمار فیلم «محاکمه در خیابان»، هنرمندان دیگری هم مهمان ویژه‌ی این مراسم با شکوه خواهند بود. یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد مراسم این است که افتتاحیه اکران بیست و هفتمین فیلم مسعود کیمیایی در فضای خاطره‌انگیز محله‌های کودکی فیلمساز و لوکیشن چند فیلم شاخص‌اش برگزار خواهد شد. (سینمای ما)

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

خزان به نیمه رسید

سلام
در حایکه روزهای نارنجی رو میگذرونیم خبرهای قرمز زیادی میشنویم
مثلا اینکه یه شب خبر 20و30 به علت نقص فنی پخش نشد.یه شبم انقدر قشنگ یه حرفی و واروونه زد که انگشت حیرت در دهان فرو بردیم که بابا آخه دیگه اینقدر تابلو؟؟حاشیه های 20 و30 خیلی زیاده اما این روزا انقدر که گوشه نشین شدند و کامی جون نیست سرحالشون کنه.میرن میگردند ببین تو انگلیس چه مکلاتی مردم دارن اونا رو به عنوان خبر دسته اول تحویل میدند.غلط املایی رئیس روئسای اونجارو نشون میدند.خلاصه منو یاد قمر خانوم همسایمون میندازن که عصرا تو کوچه زاغ سیاه ملت و چوب میزنه و همش در حال غیبت کردنه.

راستی فرشید امین هم کارای مثبتش رو ادامه داد تا تو یه مراسم جدی و مهم به نام میراث ایران آواز خوند
(برای نخستین بار درتاریخ مسابقات بسکتبال لیگ حرفه ای آمریکا(NBA)، یک خواننده ایرانی از طرف مقامات این لیگ دعوت شد تا سرود ملی آمریکا را درمراسم گشایش یک مسابقه اجرا کند. فرشید امین، خواننده و آهنگسازبین المللی روز چهارشنبه ۱۳ آبان، درمراسم گشایش مسابقاتی که بین دو تیم «ممفیس گریزلیز» و«گلدن استیت واریرز» تحت عنوان «شب میراث ایران» دراستادیوم اوراکل شهراوکلند درکالیفرنیای شمالی برگزار می شد شرکت کرد و سرود ملی آمریکا را درحالی که به نشانه حمایت از جنبش دموکراتیک مردم ایران بازوبند سبزی به دست داشت در مقابل بیش از ۱۶ هزار تماشاگر حاضر در این استادیوم اجرا کرد)
فردوسی پور هم در برنامه 90 گفت:خوش به حالتون.پس مشکل پارازیت و نویز و این مسایل رو ندارید!
خبر زیاده اما ...خوش باشین

۱۳۸۸ آبان ۱۷, یکشنبه

ک مثل کامی

ک مثل کامی نجف زاده
هر جایی آدم دسته گل به آب می‌دهد، بدهد. یک جوری می‌شود. جمع و جورش کرد، فقط نور چشم و پاره جیگر و امید دل آدم دسته گل به آب ندهد. که متأسفانه اخیراً مال صدا و سیما داده. از قرار معلوم «کامران نجف‌زاده» بزرگ‌ترین خبرنگار خاورمیانه و حومه چند وقت پیش گزارشی ارسال فرموده‌اند از پاریس و در آن در باب بازی جوانمردانه دو تیم فوتبال تصاویری پخش کرده و شرح ماجرا را به سمع و نظر بینندگان محترم خبر 30/20 و 22 رسانده است که کسی خبر داغ گزارشگر ویژه را ندیده سر بر بالین نگذارد.فقط یک مشکل کوچک وجود داشته که موضوع گزارش 4 سال پیش رخ داده است و کامران جان تصاویر را از سایت‌های دانلود ویدئوی‌ گرفته و خبر نوشته رویش و فرستاده.
1- به این می‌گویند استفاده بهینه، خبرنگاری می‌فرستیم پاریس تا از لیگ هلند برایمان تصویر دانلود کند از اینترنت. خب با این سرعتی که اینترنت در کشور ما دارد که عمراً نمی‌شد تصاویر را دانلود کرد. اگر هم می‌شد، هزینه تلفنمان بالا می‌رفت که خدا را شکر، بالا نرفت. 2- تصاویر قدیمی است، باشد، از قدیم گفته‌اند «الدرس حرف و التکرار الف». چه درسی بهتر از جوانمردی و پاک زیستن که همه‌اش از کسب حلال پدید می‌آید. نمونه‌اش همین خبرنگاران ارجمند خاورمیانه و حومه که همین صداقت‌شان ما را کشته! 3- اشتباه باشد هم عیبی ندارد. از صبح تا شب مردم هندی‌کم بر کف دنبال سر بچه‌های شیرخوار و نوپایشان می‌گردند تا بلکه بچه‌شان یک گاف با نمک بدهد که تصویرش را ضبط کنند و خودشان هزار بار ببینند و قربان قد و بالای بچه با نمک‌شان بروند. بعد هم بفرستند تلویزیون صد دفعه در برنامه‌های گوناگون پخش کند. حالا تلویزیون نباید پخش کند تصاویر شیرین‌کاری‌های کامران جان را؟
(شهرام شکیبا)

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

همه چیز آرومه

با توجه به اینکه اوضاع این چند وقته ملتهب و نا آرامی ها گسترده شده آقا ی حمید طالب زاده خلاف این فکر میکنند و آهنگی خوندن به اسم همه چیز آرومه برحسب اتفاق آهنگ زیبایی و کلی هم هیت شده ...حالا ملت می خوان به خودشون تلقین کنند که همه چی آرومه اما نمیدونم چرا 13 آبان و 16 آذر و...منو یاد آرامش نمی ندازه ...

به هر حال امیدوارم این مدت که نبودم به کسی سخت نگذشته باشه:-) راستی کامران نجف زاده هویجووری رفته پاریس تا دلمون براش تنگ شه...کامی جون بیا بابا کاریت نداریم که...


این عکس هم نشوندهنده آرامش کامل در مانور هاست...همه چی آرومه من چقدر خوشحالم...

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

گفتگوی احمدی نژاد و گلزار

خبر دیدار محمدرضا گلزار با احمدی نژاد رو که شنیدید اینم متن کامل این گفتگو....

(منبع: آی طنز)

متن گفتگوی احمدی‌نژاد، گلزار و رحیم‌مشائی كه عینا از روی نوار پیاده شده به شرح زیر است كه برای تنویر و تحریك افكار عمومی عینا منتشر می‌شود:

گلزار: سلام آقای احمدی‌نژاد الهی قربونتون برم.
احمدی‌نژاد: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدالله رب العالمین و... بین یدیه
گلزار: ها؟!رحیم‌مشائی: دارن دعا می فرمایند.
گلزار: آها... پس دعا اینه. به رزیتا و الناز و مریم و بهاره و ژیلا و هلنا و باقی بچه ها كه هی می‌گن برات دعا می كنیم، نمی‌اومد اینقدر خارجی بلد باشن حرف بزنن!احمدی‌نژاد: به به ... محمدرضای خودمون... خوبی پسر؟
گلزار: مرسی... الهی قربونتون برم.احمدی‌نژاد: بگیر بشین آقاجون... نوشیدنی چی می‌خوری؟
گلزار: مرسی میل ندارم.رحیم‌مشائی: ببین دیگه نمی خوام و نمی خورم و میل ندارم و نمیشه و این چیزا نداشتیم ها.
گلزار: پس اسپرسوی فرانسوی با شیر كلسیم‌دار یك و نیم درصد فت و شكر برزیلی لطفا.احمدی‌نژاد: ها؟!
رحیم‌مشائی: می‌گه چای می خوره آقا.احمدی‌نژاد: خب مثل بچه آدم بگو چای... براش چای بیارین ولی فقط با دو هبه قند. ایندفعه اگه توی بیت المال مسلمین اسراف كنن همه آبدارخونه رو با تیپا میندازم بیرون.رحیم مشائی: باشه... اوهوی... اوهوی... مش رمضان...
گلزار: وای خداجون... چی شد؟ زهره‌ام تركید.رحیم مشائی: نترس بابا... داشتم به شیوه سنتی سر جالیز مش رمضون رو صدا می‌زدم چای بیاره.
گلزار: خیلی ممنون دیگه نمی خوام. چون می دونم آقای رئیس جمهور وقت ندارن زود حرفم رو می‌گم و می رم.احمدی نژاد: بگیر بشین بابا... وقت نداره یعنی چی؟... ما از ملتیم، برای ملتیم، همه چیزمون مال مردمه... مگه من از اون رئیس‌جمهورهای قبلی‌ام كه هی وقت نداشته باشم... اصلا این چیه؟
گلزار: بله؟احمدی‌نژاد: اینا چی‌ان كه دست من هستن؟
گلزار: بله... چیز... البته شبیه... نقاشی و ... بله... مداد رنگی انگار.احمدی‌نژاد: خب فكر می كنی داشتم چی كار می‌كردم؟
گلزار: نمی‌دونم به خدا.احمدی‌نژاد: اسفندیار تو حدس بزن.
رحیم‌مشائی: معلومه دیگه داشتید نمودار آماری می‌كشیدید.احمدی‌نژاد: نه. این دفعه تو هم اشتباه كردی. داشتم واسه یه دختر بچه‌ای كه از هفت تپه خوزستان برام نقاشی فرستاده بود و نوشته بود چون باباش بیكار شده مداد رنگی نداشته تا نقاشی‌شو رنگ كنه نقاشی‌شو رنگ می كردم. بیا اسفندیار به بچه‌های دفتر بگو بعد از تماس با تلویزیون و ایرنا و رجا و ایران و كیهان و تهیه گزارش، این نقاشی را كه رنگش كردم بفرستن برای دختره. یه مدادرنگی شیش‌تایی هم بذارن كنارش به عنوان هدیه ویژه ریاست جمهوری.
رحیم مشائی: باشه. دكتر این گلزار انگار براش یه مشكلی پیش اومده. پسر خوبیه. اصلا هم بعد از انتخابات پای هیچ بیانیه‌ای رو امضا نكرده، هیچوقت خواستار آزادی كسی نشده، به هیچ كس اعتراض نكرده، آب به آسیاب دشمن نریخته، با فیلمسازای روشنفكر آبش به یه جوب نمی‌ره. اصلا روشنفكرا و كتاب‌خونا و جشنواره‌ای ها و این طور آدما ازش خوششون نمی‌یاد...
احمدی‌نژاد: آفرین پسر... باریك الله. معلوم میشه یه چیزایی سرت میشه. حالا چقدر می خوای؟گلزار:ها؟... چی چقدر می‌خوام؟
احمدی‌نژاد: وام و این چیزا دیگه؟ ببین الان اوضاع اقتصادی زیاد خوب نیست. حالا فعلا من می نویسم یه 50 میلیون تومن برای خوداشتغالی و صادرات غیر نفتی و جذب توریسم و ازدواج و خرید اتوموبیل و این چیزا بهت بدن.گلزار: ولی من... من...
احمدی‌نژاد: نگران بازپرداختش نباش. تا چهار پنج سال دیگه كی به كیه... تازه اگه پسر خوبی باشی بازم راه داره... اسفندیار پسر خوبیه دیگه؟!رحیم‌مشائی: بعله آقا... قراره حالا یه حرفایی رو هم بزنه تو جاهایی كه بعدا ما بهش می‌گیم. مگه نه مملیرضا؟
گلزار: باشه چشم... ولی من كه برای وام نیومده بودم.رحیم‌مشائی: مهم نیست واسه چی اومده بودی. رسم دكتر اینه كه هیچ كس رو دست خالی برنمی گردونن.گلزار: اوكی. مرسی. پس اون مساله هم...؟
رحیم‌مشائی: دكتر این آقا پسر ما یه مشكلاتی تو مایه های كلهر خودمون هم داره انگار. طفلكی رو انگار ممنوع‌التصویر كردن.احمدی نژاد: غلط كردن. پسر به این خوبی رو كی ممنوع التصویرش كرده؟ همین الان برمی‌داری حكم اخراج رئیس و معاون و كارمندای اون اداره‌ای كه محمدرضای ما رو اذیت كردن می نویسی میاری من امضاش كنم. پسر به این ماهی... من هر وقت نگاهش می كنم یاد جوونی های خودم می افتم.
گلزار: بله؟!رحیم‌مشائی: راس می‌گی دكتر. از نیم‌رخ كه نیگاه می‌كنم با اون زمونات مو نمی‌زنه. فقط تو ریش و سیبیل داشتی این نداره.گلزار: بله... حق با شماست... آخ لپم... راستی آقای دكتر مشائی ماجرای اون عكس‌ها؟...

رحیم‌مشائی: بی‌خیال بابا... عكس كیلویی چنده؟... دكتر اون عكسو نشون مملی بده حال كنه.احمدی نژاد: راست گفتی... ول كن لپشو كندی!... ببین گلزارجون این عكس مال من و منوچهره كه عمرا تو كه آرتیستی همچین چیزی اگه داشتی همین بچه مسلمونای دوآتیشه‌ خودمون پوستتو می‌كندن. ولی آدم باید خودش خوب باشه بقیه‌ش حله...


گلزار:آآآآ! این شمائید؟مشائی: پس چی فكر كردی؟ دكتره با منوچ و هوگو و منوچ هوگو. ول كن عكسو پاره‌اش كردی ندید پدید! اگه تركیه بودی پس چی كار می كردی؟!احمدی نژاد: قطر رو چرا نمی‌گی... خلاصه بی‌خیال عكس و مكس... تو پسر خوبی باش و اون كارایی كه بهت می‌گن بكن و اون چیزایی كه باید بگی رو بگو ما با همه چیز راه میایم...
(زنگ تلفن)
احمدی‌نژاد: الو... بگو دیدار مردمی دارم باشه بعدا... چی؟ از مسكوس... نه نه وصل كن... اسفندیار از مسكوئه واسه اورانیوم‌ها زنگ زده. اینو ببر كارشو را بنداز و توجیهش كن. 50 رو هم بكن 70 كه ازش خیلی خوشم اومد. بعد بیا كارت دارم.

۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه


اصولا انسان ها دو دسته اند ...دسته اول کسانی که سریال ویکتوریا رو دیده اند.دسته دوم کسانی که ندیده اند
این مطلب برای هر دو گروه فایده داره...


علت محبوبیت بعضی سریال ها در ایران هنوز کشف نشده ایرانی ها هم از جومونگ لذت میبرند هم از لاست..هم فرار از زندان رو دوست دارند هم یانگوم...این همه تضاد و تناقض معلوم نیست از کجا سر چشمه میگیره..اما چیزی که معلوم اینهکه هیچ کدوم از سریال های ایرانی نمی تونن اینطوری بیننده رو مجذوب کنند.من اوایل فکر میکردم کسی که لاست رو دیده دیگه جومونگ رو نمیبینه...ولی با کمال تعجب کسانی این سریال رو میبینند که فیلم باز های قهاری هستند...
اما بحث من سر سریال ویکتوریا ست...
سریالی که با شکستن تمام خط قرمز ها نوع جدیدی از روابط خانوادگی رو به نمایش گذاشته...
نه اونقدر فرهنگ سریال غربیه که بگیم با فرهنگ ما نمیخونه...و نه این روابط رو میشه تو سریال های ایرانی دید.
موضوع اصلی سریال خیانت بوده و عمق این قضیه تا حدی است که فکر خیانت هم از ذهن هیچ کسی نمیگذره.درست برعکس سریال های ایرانی که مردی که خیانت میکنه حداقل نصف سریال رو در بهترین لحظات زندگی میکنه..بعدشم با یک پایان بندی کلیشه ای شکست میخوره..اما در این سریال شما با تمام وجود حس میکنید که بر اثر خیانت تا کجا به ورطه نابودی میروید.چه خیانت مرد به زن و چه برعکس.
تقابل فقر و ثروت بی بندو باری و پایبندی به اصول اخلاقی و مذهب و از همه مهمتر و برجسته تر نقش روابط جنسی در زندگی همه و همه در یک سریال خانوادگی و جذاب با بازی های دیدنی موجبات جمع شدن همه افراد خانواده راس ساعت ۹ پای تلویزیون میشود..به قول یکی از دوستانم که در اهواز زندگی میکند..تنها عاملی که موجب میشود تا کل اعضای خانواده برای ساعتی کنار هم باشند ویکتوریاست.
نکته جالب اینجاست در محیط کار و در وقت فراغت این موضوع ویکتوریاست که نظرات مختلف افراد را ابراز میکند و تقریبا همه افرادی که از دوبله بد این سریال چشم پوشی کردند آنرا دوست دارند...
شاید خیلی از مسائلی که تا قبل از این سریال جرات مطرح کردنشان را نداشتیم حالا به راحتی در خانواده ها مطرح میشوند.و پدر و مادر ها هم در رابطه با فرزندانشان به این موضوعات فکر میکنند و
نیاز های عاطفی و حتی جنسی فرزندشان را درک میکنند .
گفتنی است سریال ویکتوریا هر شب ساعت ۹ و ۱۲ از شبکه فارسی۱ پخش میشود.
شما هم اگر در مورد این سریال نظری دارید در قسمت نظرات اعلام کنید...

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

سلام
در حالی که قمرخانوم همسایه ما هم منتظر اعلام نتایج مذاکرات 1 +5بود اینور دانشگاه ها بازگشایی شد...از نوع جدید البته...
هم هنرمندان به دعوت آکادمی اسکار رفتند آمریکا.هم کلی از نظر سیاسی با آمریکا دوست شدیم سر یه میز نشستیم از دلتنگی ها گفتیم...منوچهر هم کلی این وسط ذوق کرده بود.
بعدشم که همه دوباره بهم نامه دادند.موسوی بیانیه داد کروبی با هاشمی مکاتبه کردحجاریان آزاد شد نوری رفت خونشون...خلاصه بیا برویی بیا ببین.
دربی هم برگزار شد کما فی سابق فی الجمیع الامور(چیه عربی بده ؟خب چی کار کنم ما آخه خونمون تلویزیون ایرانی نداریم همش عربی حرف میزنن)داشتم میگفتم.. آقا مثل اینکه بعضی ها لباس آبی یا قرمزشون کثیف بوده با تی شرت سبز رفتند اونجا ...برادران عزیز و زحمتکش شهرداری(از نوع سبز پوشان) شاکی شدند اعتراض کردند اینجوری شد که دستگیرشون کردند .تا یادشون بمونه 5شنبه ها لباساشونو بشورند تا جمعه آماده باشه.
50تا پلیس زن هم دور ورزشگاه حضور داشتند حالا چرا نمی دونم؟؟؟
آقای بانکی کارگردان فیلم ((دو خواهر)) فرمودند گلزار در این فیلم یکی از بهترین بازی های خود را ارائه داده....ما که چیز جدیدی ندیدیم جز اون خنده های دختر له کن و 600 مدل لباس مارک دارو کلی ماشین مدل بالا ...
کنسرت های پاییز هم با رضا صادقی و محسن یگانه و حمید عسگری شروع میشه بعدشم فرزاد فرزین و...همینجوری ادامه داره
من کسی رو شایسته تر از یگانه این وسط ندیدم ...اگه قسمت شد و رفتم یه گزارش کامل براتون میزارم.
خوش باشید...

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

پایان تابستان سبز

سلام
هفته ای که گذشت هفته مهمی برای ایران بود.
یه هفته پر ازخبرهای نیویورک و هالیوود تا تالار وحدت
از نیورک که نمیگم همه میدونن چه خبره...
از هالیوود بگم که بالاخره شهره آغداشلو جایزه امی رو برد و کلی هموطنانش رو سر افراز کرد.شهره این جایزه رو برای ایفای نقش مادر صدام در یک سریال تلویزیونی گرفت.دستبند سبز شهره در این مراسم جالب توجه بود.
اما ازین طرف بازهم یه استاد مسلم موسیقی از میان ما رفت و باز هم رسانه به اصطلاح ملی کوچکترین پوششی از مراسم نداشت.
استاد سنتور ایران پرویز مشکاتیان موسیقی سنتی ایران را تنها گذاشت.
پاییز دوست داشتنی هم از راه رسیدو حسابی گرد و خاک به پا کرد، هنوز نیومده کلی باریده.گرچه وقتی تابستون تاریخی 88 رو مرور می کنیم و گرمی حضور میلیونی ملت رو به یاد میاریم نباید از همچین پاییز خشمگینی متعجب شیم.
تابستونی که ازروز اولش خیابون ها سرخ شد و تا آخرین روزش داغ این سرخی دستهای سبز مردم را سبز تر کرد.
سیاسی ترین تابستان تاریخ ایران رو گذروندیم و باید منتظر بود و دید که نیمه دوم سال 88 چه خواهد شد.
به امید وقوع همه خوبی ها برای ملت ایران عزیز.

۱۳۸۸ شهریور ۲۸, شنبه

ای حافظ جان وطن از خانه برون آی

تقدیم به همه سیبز اندیشان که ماندگارترین حماسه را رقم زدند.

جمعه 27 شهریور ماه 1388 بلوار کشاورز... حضور سبز ها... همگان را خیره کرد.



به دورانی که هر آزاده در زندون و زنجیره
ازین رو آدمی لب بسته و دل خسته می میره












دلیل زندگی تنها طلوع صبح آزادی است
وگرنه ناجوانمردی نفس در سینه میگیره



تو ای آزاده ایرانی که چون دریا خروشانی
تو که با ظلم میجنگی بدون پاینده میمانی






بدون ایران نمیمیره.نمیمیره.نمیمیره



هزاران فتنه ها تاریخ ما دیده نترسیده نترسیده
گناه هر چه خائن را با آسونی نبخشیده نبخشیده





بدون ایران همیشه جاودان مانده
شده خاری به چشم دشمنان مانده

نگهدارش ...خدا و خلق و ایمان است
ازین رو تا ابد ایران به جای مانده






(شعراز ترانه های جدید لیلا فروهر )



۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

سبز و سرخ

جالبترین خبر های ممکن رو این هفته ها میشنویم.با این تفاوت که اون خوباش از خارج میاد و بدتریناش از داخل.
خوباش و بگم که هنرمندان ایرانی در تمام نقاط جهان کارناوال سبز رنگی به راه انداختند و همه رو خیره کردند. از جشنواره ونیز و حضور هنرمندان سبز پوش روی فرش قرمز(حنا مخملباف) بگیر تا تورونتو و فستیوال فیلمش و کنسرت های اساتید مسلم موسیقی همچون استاد شجریان و شهرام ناظری و کیخسرو پور ناظری و همای که همگی در جهت این حرکت گام بر داشتند و مصاحبه جنجالی استاد با شبکه صدای آمریکا و بازتابش در اخبار 20و30 .رو نمایی از تندیس ندای شهید و افتتاح شبکه تلویزیونی از واشنگتن با مجری گری ملک مطیعی(بازیگر زیر آسمان شهر) .
خبرای بد هم همیشه هستند و الان 2 -3 ماهی میشه که تقریبا همه عادت کردند روزی دو سه تا نوش جان کنند.
اخبار 20 و 30 در طی هفته های گذشته به کاملترین نحو ممکن پروژه تخریب اصلاح طلبان رو در پیش گرفت و شب گذشته این مسئله رو به اوجش رسوند.گرچه تعجبی نداره که رسانه میلی همین وظیفه رو داره.
ازون بگذریم میرسیم به سخنان رئیس دولت نهم در مورد آقای رحیم مشایی :بنده قصد داشتم آقای مشایی را به عنوان رییس‌جمهور دولت یازدهم مطرح كنم / اگر آقای مشایی رییس‌جمهور شود، بنده افتخار می‌كنم معاون اول ایشان باشم.رییس دولت نهم در پایان، اشخاصی نظیر علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف، علی‌اكبر ولایتی، محسن رضایی و ... را خارج از دایره اصولگرایی مكتبی دانسته‌است.(نقل از بازتاب)
شکایت از کیهان همچنان ادامه دارد این بار از سوی موسسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی.
حاج منصور ارضی هم که معرف حضورتون هست؟ایشون در مجلسی دعا کردند که خبر مرگ بزرگان اصلاحات را بزودی بشنوند.
از حذف نام خلیج فارس توسط یک ایرانی در فدراسیون همبستگی کشورهای حاشیه خلیج فارس هم خبر رسید تا اجلاس دریای مازندران بدون حضور ایران.(فشار از پایین چانه زنی از بالا یعنی همین دیگه)
ترور امام جمعه سنندج در شب احیا /استقبال مردم از فیلم بهمن فرمان آرا(خاک آشنا) به خاطر نظریاتش قبل از انتخابات
و همینطور یه خبر بی ربط
تب سریال ویکتوریا این روزها برای ساعتی ملت رو فارغ از هیجانات منفی روزمره پای تلویزیون میکشونه.سریالی که با شکستن خطوط قرمز از مسائلی میگه که شاید هیچ وقت در خانواده ایرانی مطرح نشه مسائلی که گرچه وجود داره اما پنهان شده.
در نگاه اول دوبله ضعیف ممکنه تو ذوق بیننده بزنه اما روند جدیدی که تا به حال در هیچ سریالی ندیده بودیم موجبات جذابیت این داستان رو فراهم میکنه.


به امید روز های بهتر




۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

آزادی را شستشویی لازم است

امروز فیلم سربازهای جمعه رو دوباره دیدم...چه عنوان بندی معرکه ای داره و چه بازی تکان دهنده ای دارن فروتن و مریلا زارعی وقتی متوجه مرگ مادرشون میشن.گرچه نیمه دوم فیلم به قوت نیمه اولش نیست اما هنوزم با دیدنش به شدت احساسات آدم تحریک میشه و خب این دستکاری احساسات از کسی مثل کیمیایی بر میاد.حالا غرض از این یادآوری این بود که نقش هنرمندان در حوادثی همچون حوادث بعد از انتخابات چقدر می تواند حیاتی و مثمر ثمر باشد.فیلم ها و سریال ها و آهنگ های بسیاری در وصف حال مردم غمدیده بم ساخته شد.این حادثه هم دست هنرمندان بی نظیری را می طلبد تا در این سانسور شدید رسانه ای در داخل حق مطلب را ادا کنند.چنانکه دیشب استاد شجریان هم با اعلام مواضع خود و هم با اجرای تصنیف معروف شده به ((تفنگت را زمین بگذار)) به درستی دل هواداران میلیونیشان را آرام کردند.

تعداد زیادی از هنرمندان و مشاهیر هنری در این مدت ابراز عقیده کردند چه در جهت مردم و چه در خلاف جهت.چه در داخل و چه در خارج.
نکته ای که برای حافظه تاریخی ملت ایران( که از قضا خیلی هم فراموشکار است) ضروری است یادآوری افرادی است که در مقابل مردم ایستادند.چه قهرمانان سابق ورزشی و چه هنرپیشگان سینما(که البته تعدادشان از انگشتان دست فراتر نمیرود)
حالا که خبر های تکان دهنده ای از مسئولین مملکت به گوش میرسد و هر روز انسان را به فکر فرو می برد و پرده ها به کنار زده میشود.این هنرمندان هستند که رنگ و بوی تازه ای به آزادی می دهند.همان آزادی که سال هاست شاهد حق کشی ها و غرور آفرینی های ملت ایران است .همان که این روز ها شستشو میشود تا شاید رنگ و غبار اندوه این 2 ماه گذشته از رخ پاک کند و شاهد غرور آفرینی های دیگر باشد.

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

درود بر شما



1)چه خبرا؟
2)هیچی سلامتی(همراه با آه طولانی)تو چطوری؟
1)هوووم هیچی بد نیستم
2 )شنیدی برنامه امروز رای اعتماد به کابینه بود ؟
1)آره...مسخره بود
2)دیگه خوبی؟
1)نمی دونم چرا هیچی خوشحالم نمیکنه؟ میرم استخر ..میرم پارک سینما...فایده نداره
2)آره من هی میخوام آهنگ شاد گوش کنم ..نمیدونم چرا بهم نمی چسبه مثل قدیما..از روی ندا خجالت میکشم.
1)راستی شنیدی کروبی چی گفته؟موسوی بیانیه داده....پزشکیان هم امروز.....

این مکالمه شاید خیلی نقاط مشترک داشته باشه با مکالمات هر روزه ما...جو بسیار سنگینی که شاید گریه بعد از خنده باشه خنده ای که تا شب انتخابات یک لحظه هم از لبان مردم کنار نمیرفت..همدلی و همصدایی بینظیری که مثال زدنی شد.
اما الان؟
نا امیدی در کار نیست اما سرخوردگی محسوسی جامعه رو گرفته...منظورم از جامعه طرفداران یانگوم و جومونگ و اخراجی ها نیست...منظورم اون قشر آگاه و دلسوز که آرام و قرار ندارند تا زندانیان این روز ها که روزی سر مشق و اسوه آنها بودند را رها ببینند...تا اعتماد ملی را روی دکه ها ببینند ...شب نامه اش را بخوانند . برای لحظه ای بخندند.

خلاصه اینکه آقای دکتر امروز تو بهارستان خیلی تنها بود..خیلی.
قصه ای شده این قصه ما و دکتر...عاقبتش چی میشه؟نمیدونم.الله اعلم

بگذریم...سریال های امسال و دیدید؟وای ....محشرن.من مجبور شدم از هر کدوم یکی دو قسمت ببینم ..از چند نفر هم که اتفاقا اهل جومونگ هم بودند سوال کردم..اونا هم گفتند اوضاع سریال های امسال مثل اوضاع مملکت داغونه.
کلی بازیگر درجه 4(منظورم حمید گودرزی با دوستاش) اومدن دور هم آقای افتخاری هم فکر کرده الان احسان خواجه امیری میشه...وای یه آبگوشتی ساختند بیا و نبین.
شنیدم صاحاب تلویزیون هم گفته ما افت بیننده داشتیم..عزت خان و میگم.به مولا راس میگما.
20و30 هم که عین بچه ها که گریه میکنند داشت داد میزد که آره صدای آمریکا چندتا بیننده معدود داره اصلا کسی نمی بینتش(من نمیدونم اگه اینجوریه پس چرا هر شب یه خبر ازش میزارین) گفت سازگارا رو انداختن بیرون4 ساعت بعدش برنامه سازگارا شروع شد طبق روال 4شنبه ها.(حداقل 5شنبه اینو میگفتین تا ملت یک هفته تو کف باشن..البته فکر کنم این خبر رو کامی جوون گفته باشه نیست بچم هوله..واسه اینه که سوتی داده)
خلاصه جونم برات بگه اوضاع قمر در عقربه...
یه شمال میچسبه تو راهشم آهنگ جاده های شمال حمیرا رو گوش کنی...بی خیال دکتر و دوستان بشی.
اما نمیشه میشه؟




۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

هوا بس ناجوانمردانه گرم است

با درود

از وقتی که این حوادث پشت سرهم بدون وقفه تمام زندگی تهرانی ها رو تحت تاثیر قرار داد کمتر کسی فکر میکرد که شاید این حجم خبر در یک روز میتواند مسئله ساز باشد.60 روز پر از اتفاق گذشته و حالا خبر ها کمتر شده گرچه به نظر من مهمتر شده.بدترین اتفاق هفته پیش هم ((توقیف اعتماد ملی)) بود که بدجوری بهش عادت کرده بودیم ..مخصوصا صفحه شب نامه.اما خب باید میدونستیم که تمام شدنی است.
حالا هم که سایت 360 بسته شد و به جمع بقیه سایت های فیلتر شده اجتماعی پیوست.خب ایراد نداره اینم رو بقیه چیزا.
دیشب هم که همه کانال های رسانه میلی رو بالا پایین میکردند تا ربنا رو بشنودن...انگار امسال از همه سال های پیش طالبش بیشتر بود...و بالاخره پخش شد(بدون شرح اضافی)
یه خبرایی هم بود راجع به توقیف کیهان که کلا از اولش خنده دار بود تا وقتی که کنسل شد.
در مورد کابینه پیشنهادی هم که اصلا حرف نزنم بهتره.
نماز جمعه این هفته هم جالب بود.نمیدونم خبراشو گرفتین یا نه آقای جنتی فرمودند چرا بعضی ها دستگیر نشدند؟باید همه رو دستگیر میکردند.
رئیس دولت نهم هم در مصاحبه ای فرمودند آقای لنکرانی (وزیر بهداشت)مثل هلو می ماند آدم دلش می خواهد ایشان رو بخورد.
نمیدونم چرا یاد ترانه((هومن سزاوار ))افتادم که میگه آدم میخواد گازش بگیره .
اما تلویزیون برنامه های رمضانش شروع شده...یک ساعتی از روز هست که هر 7 شبکه (برای اطلاغع میتونم ساعتشم بگم)یه میز هست و یه مجری دست و رو نتراشیده و یه...همه هم در یه مورد صحبت میکنند.ویژه است دیگه....
کنسرت ها و جشنواره ها هم که همینجوری داره تحریم میشه
ولیعصر هم که بسته شده اساسی راه بندون.آخه دارن کار میکنن کارگران.
ورزش هم که با تهدید آبی و قرمز به ترک لیگ هفته های داغی رو داره.
فردوسی پر هم گفته 3-4 هفته دیگه میاد؟؟؟؟
راستی چه جالب بود وقتی رئیس دولت نهم از علی آبادی دفاع میکرد ...
همین دیگه آپ کردم که یه کاری کرده باشم
هوا بس ناجوانمردانه گرم است.

۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

گذری بر خاک آشنا

خاک آشنا
بهمن فرمان آرا کارگردان شناخته شده ایست که به ساختن فیلم های متفاوت مشهور است.همیشه مخاطب فیلم های او می داند که با اثر قوی و جونداری مواجه میشه.هرچند در کارنامه هر هنرمندی فراز و نشیب هایی هست اما راه یکی است و همراه یکی.کار جدید فرمان آرا ((حاک آشنا)) نیز جدای از این قصه نیست.گردهمایی بازیگران قدر و کهنه کار در کنار جوانان خوش آتیه و با استعداد ترکیب زیبایی رو از نمایش یک فیلم دلچسب فراهم کرده.رضا کیانیان که خود به تنهایی قطب اصلی فیلم است در کنار بابک حمیدیان بازیگری با المان های متفاوت و ماندگار در بازی، نقش آفرینی به یاد ماندنی را رقم زده اند.
فیلم در مورد فرار یک نقاش کهنه کار و عاشق پیشه از محیط آلوده شهر است ...مهاجرت به نقطه ای بهشتی از ایران با مردمی ساده و یکدست.اما در همان ابتدای فیلم آرامش او بهم میریزد و داستان با ورود خواهر زاده جوان رنگ و بوی تازگی و هیجان و البته برهم خوردن آرامش به خود میگیرد...تقابل این دو نسل در کنار هم وتفاوت دیدگاه های آنها در جایی به نام عشق به هم میرسد و از آنجا به بعد است که عشق راه را برای هر دو هموار میکند.
گرچه در این روز های پر تلاطم و بحرانی دیدن فیلمی اینچنین که سراسر آرامش و تفکر رو به دنبال خود دارد برمزاج مخاطبان خوش نیاید. اما باید توجه داشت که تاریخ اکران فیلم یک سال به تعویق افتاده بود و در واقع پیشبینی همچین حوادثی نمیشد...با این حال در این فیلم هم به تمدن ایران اشاره میشود و بهمن فرمان آرا اینبار ما را به مهمانی بیستون میبرد و کتیبه ای را میخواند که بی ربط به حال و هوای وطن نیست...
دیالوگ جالب فیلم:
هرچیزی دوایی داره دوای دل بستنم ...دل شکستنه....

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

صلات ظهر مرداد هوای پخته ی منگ

راه های زیادی هست برای خنک شدن...هندونه خوردن، آب تنی کردن،کاهو خوردن...اما من یه راه بهتر در نظرمه...هرروزم اینکارو تکرار میکنم.....خب اونم خوندن شب نامه است صفحه 23 روزنامه اعتماد ملی...میگی نه اینو بخون حالشو ببر
آن مريدان حلقه‌احمدي، آن امضاکنندگان ميثاق محمودي، آن شواليه‌گان ميز‌گرد، آن حاميان سياست‌ توپ گرد، آن دستچين شد‌‌گان باغ مهرورزي، آن انگشتان دست‌ سياست ورزي، آن همسفران سفرهاي استاني، آن ياران گرمابه و گلستاني، آن قمرهاي چرخنده بر گرد زُحَل، آن تميزدهندگان ‌هاله از هُبَل، آن وزيران شطرنج‌هاي پر سرباز، آن مخالفان سياست درهاي باز، آن مجاوران قطب صورت و صولت، اعضاي معظم هيات دولت (حفظهم الله من عتاب المحمودي و زيدهم الله من نژاد الاحمدي)
تاريخ چنين شهادت دهد که محمود(و لاتقول ابرو فوق عينه) از ابتدا هماره کارها نه يک تنه و فرادي که به انجمن و جماعت به انجام رساند، ليک جماعت را نه به کميت که به کيفيت دوست مي‌داشت و از همين رو بود که در کارها به خُردي عدد ياران موافق پشت خم نکرد و از راه روي نگردانيد که دانسته بود، حق در قلت است و ناحق به کثرت و رهروان راه ضلال هرگز ندانند و دانستن هم نتوانند که اين ذات خلقت است.
و بر همين طريق بود که چون يار دبستاني خويش ثمره‌هاشمي(خفي‌الله يده في آستين) را بر طريق موافقت يافت دگر رها نکرد و بر همين صواب هم، دگر ياران خويش از علم و صنعت تا والي‌گري در خوي و اردبيل و صدارت بر طهران را يک‌به يک بدان مجمع که فراهم گشته بود افزود و هيچ کم نکرد تا هماره اين ذکر بر لب داشته باشد که:
قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود...
عاقبت دريا، خس و خاشاک را با خود مي‌برد!
و اينچنين بود که حلقه‌‌ تنگ ياران و فدائيان که چون نگيني مراد خويش در بر گرفته بود، به لطف کيفيت نيکوي حاضران در ارادت به مقام محمودي هماره مصون ز هر خلل و آسيبي و در گذر زمان قطور و قطورتر گشت تا دگر روزها شب نگردد مگر که طالبان پوينده‌‌ راه عزت و جويندگان رايحه‌‌ خوش خدمت، ز کثرت طلب بدان حلقه راه يابند و چنين بود که کوبه‌‌ سراي محمود چون بيت مادربزرگ به عادت هر روز به صدا درآمدي تا محمود اينچنين به گفت آيد:
ـ کيستي؟
ـ زريبافانم ليک نه از بهر زر آمده‌ام و نه از بهر زور... مني که چنينم داخل نيايم؟
ـ از بهر چه داخل آيي؟
ـ از بهر خدمت که رايحه‌‌ خوشش کوچه را برداشته...
ـ‌ها... داخل‌آ... (تــــــق، صداي باز شدن در کوبه‌اي)
و دگر روز شيخنا سعيد‌لو(عمله کثير و خبره قليل) آمد و دگر روز بزرگنا الهام(بقي‌الله عمره حتي کهولت مع فاطمه رجبيه) و زوجته فاطمه رجبي(حفظ الله بني آدم من ضربات قلم‌ها) و دگر روز داوودي(حفظه الله من خطر سقوط) و دگر روز پيرما مشايي(ترجع من العرش الي الفرش بحکم حکومت) و دگر روز حبيبنا جوانفکر(زيد الله بيبي فيسه) و پيرمغ ‌بچگان بذرپاش(رفع الله نردبان ترقيه حتي اصابت بمهپاره الاميد) و دگر روز عزيزنا محصولي(ظهر الله نقشه گنجه) و دگر روز پيرما کلهر(پشت مويه مستدام بل مدل دمب الپيتيکو پيتيکو) و دگر روز شمقدري(يصنع الفيلم «درباره‌‌ محمود...» قريب ان‌شالله)
و روزگار بر همين طريق بود که پيرما محمود از قضاي آمده صدر طهران بر زمين نهاد و حکم بلاد ايران به دست گرفت و مريدان که به ناگاه چنين بعيد مهيا ديدند گرداگرد گليمي حلقه‌زدند و برجاي بماندند که هيچ ندانستند چه کنند، تا سرانجام مفتاح در‌هاي بسته‌‌ عالم خود پاي به سرا گذارد.
پس محمود پيدا آمد، بي‌بند، کاپشن احمدي‌نژادي بر تن، موي سر خوابانده، کفش بند دار بر پا و انگشت خالي از انگشتر و ريموت تي‌وي بر کف و چنين ذکر بر لب که:
دلي که غيب نماست و جام‌جم دارد
ز ممد خاتمي که دمي گم شود چه غم دارد؟
پس بر بالاي مجلس تکيه زد و ياران را چنين ندا داد: «از ساعت چند اينجاييد؟... هشت؟»، ياران جملگي نعره زدند: «نــه!»، «هفت؟»، ياران نعره زدند: «نــه!»... «شيش؟»...«نــــه!»...«خالي نبدينا... پنج؟»...«آره»!
و محمود چشم بر رخساره‌‌ ياران چرخاند و گفت: «حالا کي‌خسته است؟» و ياران يک صدا گفتند:«دشمن» و از حال برفتند!
نقل است که در اول خواست تمامي کارها به الهام دهد، ليک سنگ انداختند و چنين قانون تراش کردند که نمي‌شود همه‌‌ پست‌ها به يک تن داد.
پس محمود ياران حلقه را امر به اسم‌فاميل کرد تا نام وزيران به مشورت ياران آشکار گردد و گويند نخستين تن که برخاست بذرپاش بود و سياهه‌اي از بهر وزارت در دست، که از قبل حاضر آورده بود، يکايک از مغ ‌بچگان جوان پس محمود چون نام‌ها همه آشنا ديد سخت برنجيد و سياهه پاره ‌و مهرداد را شماتت بسيار کرد.
و چون ياران شور بسيار کردند، هريک به گوشه‌اي کارها به جايي رساندند و نامي برگزيدند، ليک چون نوبت به مجلس رسيد در کارها گره افتاد که سهم‌ها به غلط بود و وزرا در خفي که اين کار بر طريق پيشينيان چنين نبودي که بازي را قاعده‌اي باشد!
پس وکلاي رعيت مجال از محمود ستاندند و سعيدلو را بار ندادند و علي‌احمدي را و اشعري را و‌هاشمي را...
و محمود که مجال اينچنين اخذ گشته ديد از سر مصالحه دگر بار دست در کيسه کرد و گوي‌ها بچرخاند و نام‌ها بيرون کشيد و ياراني نو بازفرستاد تا هياتش رسميت يابد که نيکان روزگار دست در دست هم دهند به مهر... و جهان را کنند سخت، آباد!
پس چون محمود را از مکاتبات با بلاد کفر و تبشير و انذار ستم‌شاهان و خودکامگان عالم فراغتي حاصل آمد، توشه‌‌ سفر برگرفت تا شهر به شهر و منزل به منزل، فيس در فيس مردم نشيند و داد از بي‌دادشان باز شناسد و نامه‌هايشان گوني گوني بر چشم نهد.
و در اين راه هيات در معيت او ز هر کوي و برزن گذر کرد تا نيک بدانند که گر آنچه شايسته است بايسته نگردد، گوش‌ها پيچيده و پيچ‌ها سفت و تن‌ها در لوله گردد!
که پير ما محمود راست به راه خويش بود و با احدي عهد اخوت نبسته بود(الا مشايي) و چنان هيات خويش قلع و قمع بکرد که ماست‌ها کيسه گرديد و هيچ نمانده بود کارها به خانه‌‌ اول بازگردد و نام‌ها دوباره عرضه گردد تا که مجلسيان اعتماد بکنند يا نکنند... و کارها همه به مويي بسته و آن مو استاذنا صفار هرندي(طريقته بمدار شريعت حسين برادر) که زلف خود به زلف معاندان رحيم گره زده بود و اگر نبود تدبير محمودي آنچه بر طريق سوء القضا افتاده بود «قيطريه» را تنها بر سر يک کلينکس به آتش مي‌کشيد!



۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

خب اوضاع دولت که طوفانیه...بیا و برو زیاده...ما هم که حوصله نداریم...میریم جاهایی که خلوت باشه...گرچه این روزا هیچ جای ایران خلوت نیست....یه قصه کوتاه برام رسیده که دیدم جاله برا این قسمت ...بخونیدش

> > روزی روزگاری در گوشه ای از این> کره خاکی قرار شد قدرت ضد اطلاعاتی> سه کشور آمریکا، روسیه و جمهوری> اسلامی ایران در یک مسابقه مقایسه> شود و مردم هم تماشا کنند.> > قرار شد که در جنگل انبوه سبز،> خرگوشی رها شود و پس از نیم ساعت> تجسس کنند. هر کس سریع تر خرگوش را> شناسایی و دستگیر کند برنده> مسابقه و به دنیا بعنوان قوی ترین> سیستم ضد اطلاعاتی معرفی شود.> > مسابقه شروع می شود و ابتدا طبق> قرعه کشی نوبت امریکا است که قدرت> نمایی کند.> > اولین خرگوش رها می شود. پس از نیم> ساعت> مامور آمریکایی وارد عمل شده. او> از طریق ارتباط با ماهواره جاسوسی> خود سطح جنگل را با روشهای مختلف> از قبیل امواج رادیوئی، مادون> قرمز، طیف مرئی و ماورائ بنفش اسکن> می کند و از طریق اندازه گیری های> دقیق مسیر و محل عبور خرگوش را> شناسایی و پس از نیم ساعت خرگوش را> گرفته و سالم تحویل داوران مسابقه> می دهد.> > نوبت دوم به مامور روس می رسد. پس> از رها شدن خرگوش دوم، مامور روس> وارد عمل می شود و با یک انفجار> مهیب تمام ناحیه ای که احتمال وجود> خرگوش در آن می رود خاکستر می شود.> پس از دو ساعت پیکر نیمه جان خرگوش> از میان خاکسترها شناسائی و تحویل> داوران> مسابقه می گردد.> > حال نوبت مامور جمهوری اسلامی> است.> > خرگوش سوم رها می شود. پس از مهلت> تعیین شده تجسس آغاز می گردد. یک> تیم گسترده از نیروهای مردمی> وبسیج دعوت می شوند تا جنگل سبز را> قرق کنند. کلیه ارتباطات موجود بین> جنگل و دنیای خارج قطع می گردد.> نیروهای بسیج تا عمق دو متری جنگل> را شخم می زنند و هر چه درخت سبز و> گیاه سبز در جنگل است ریشه کن می> کنند.> لانه همه پرندگان، جوندگان،> خزدگان و درندگان را تخریب می> کنند. تمام جنگل را با گازهای> مخصوصی آلوده می کنند و از انواع> سلاح های سرد و گرم استفاده می> نمایند. این جستجو سیزده روز طول> می کشد و کلیه مناطق آلوده و تمام> خس و خاشاک جنگل سوزانده و پاکسازی> می شود. مردم تماشاچی هم تمام مدت> منتظر> می مانند تا ببیند بالاخره این> خرگوش فراری کجاست؟> > در صبح روز چهاردهم تمام رسانه> های داخلی جمع می شوند و در حضور> مردم تماشاچی و داوران بین المللی> هیکل نیمه جان خرس سیاهی کشان کشان> و با فریاد مرگ بر خرگوش توسط> مامور ضد اطلاعات و به کمک نیروهای> لباس شخصی به سوی جایگاه داوری> کشیده و رها می شود. در مقابل> جایگاه مامور فریاد می زند > بفرمایید این هم خرگوش فراری!> > داوران بین المللی و مردم تماشاچی> ناظر و شاهد ماجرا> با تمسخر و ناباوری به ماموران> امنیتی نگاه می کنند. اما مامورین> با اطمینان کامل ادامه می دهند> باور نمی کنید؟... از خودش بپرسید،> در اعترافاتش که در وزارت کشور> موجود است خرگوش بودنش ثبت شده> است.> در همین لحظات رهبر و شورای> نگهبان بطور هم زمان در دو سخنرانی> و اطلاعیه مجزا ضمن تشکر از> مامورین جان برکف شرکت کننده در> مسابقه کلیه توضیحات مامورین را> تایید نمودند و رسانه های غربی و> شرقی را محکوم می کنند.> > نتیجه گیری علمی:> > هر حیوانی قابل تبدیل به خرگوش> است.. (به شرط وجود امکانات رسانه> ای و مامورین ضد اطلاعاتی کافی)> >> نتیجه گیری اخلاقی:> > دروغ گفتن بد است ولی اگر خیلی> خیلی بزرگ با شد اشکالی ندارد.> > نتیجه گیری اجرائی:> > اگر در مسابقه ای شرکت می کنید> حتما قبلا امکانات کافی را فراهم> کنید.> > نتیجه گیری حقوقی:> > از نظر دستگاه قضایی در جنگل هیچ> حیوانی خرگوش نیست مگر اینک خودش> اعتراف کند.> > نتیجه گیر حسی:> > بابا ای ولا

۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

در تاریک _ روشن لحظه هایی در زندگی روزمره فرا می رسد
که به آن زیبا می گویند.

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

سیصد و شصتی ها


بعد از اعلام روز شمار معکوس یاهو برای بسته شدن 360 خیلی اتفاقات خوب و بد افتاد، از اتفاقات بد که بگذریم ...چیزای جالبش این خداحافظی های یه روز در میون بود که ملت از هم میکردند...حس عجیبی که 360 بوجود آورده بود ،تعداد زیادی دوست دیده و ندیده که همه تو مانیتورشون میدیدند و برای رهایی چند ساعته از دنیای بیرون بهش پناه می آوردند...خیلی ها رو میشناسم که شدیدا مخالفش بودند و شبکه های مشابه دیگه رو پیشنهاد میکردند اما موقع بسته شدن (منتقل شدن) به این نتیجه رسیدند که یه مهره ماری داره که دل کندن ازش سخته...خیلی ها با فیس بوک مشغول بودند اما یه طوری فضای شیک فیس بوک و عیان بودن تمام فعالیت ها کارو برای بعضی ها سخت میکرد...از همه بدتر که هر موقع و هر زمانی میتونست فیلتر بشه .اما انگار کسی کاری با 360 نداشت...به محض اعلام این خبر ، خود من تعداد زیادی دعوتنامه از سایت های فارسی و غیر فارسی مشابه گرفتم که یا خیلی شبیه 360 بودند یا خیلی بهتر و با امکانات بیشتر....اما هنوز هیچکدوم جای 360 رو نگرفتن.باید قبول کنیم که 360 مثل گوشی های سامسونگ و نوکیا (همون گوشی های ساده سال های 80 و 81)یه نوستالژی خاص دارن که هزار تا گوشی پیشرفته هم نمیتونه جاشونو بگیره...پیشرفت تکنولوژی هر چقدر هم که سریع باشه ما نمیتونیم همیشه باهاش پیش بریم بستگی به دوره ای داره که ما درش هستیم...ازین به بعد هزاران سایت بهتر از 360 میاد اما برای من ارزشش خیلی کمه......تجربیاتی که از 360 نصیب من و دوستان من شد خیلی ارزشمند بود.امیدوارم نسل جدید صفحات اجتماعی همچنان محیط شاد و سالمی باشه برای برادران و خواهران کوچک ما...

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

ورود ممنوع تلویزیون ضرغامی یا رسانه میلی


گفته می‌شود پروژه سینمایی «هم بازی» ساخته غلامرضا رمضانی به دلیل حضور حمید فرخ‌نژاد و فعالیت‌های انتخاباتی او متوقف شده است.حرف و حدیث‌ها در مورد فهرست 200 نفری ممنوع‌الکارهای صداوسیما در شرایطی شنیده می‌شود که این روزها خبر توقف ساخت برخی پروژه‌های تلویزیونی و دشوار شدن ورود و خروج برخی چهره‌ها به تلویزیون از گوشه و کنار می‌آید. همچنین برخی هنرمندان و مسئولان از وجود قطعی یک لیست سیاه با امضای مدیران رده بالای سازمان صدا و سیما در این باره خبر می‌دهند.شنیده می‌شود این فهرست 200 نفری شامل افرادی است که منتقد دولت بوده و در انتخابات اخیر از نامزدی غیر از نامزد منتخب حمایت کرده‌اند.فهرستی مخفیچند روز پس از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری در محافل هنری خبرهایی مربوط به توقف ساخت تعدادی از پروژه‌های تلویزیونی و معلق شدن برخی برنامه‌ها شنیده شد. هرچند که با فاصله‌ای نسبتاً اندک تعدادی از این پروژه‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند و شبهات در مورد سرنوشت آنها برطرف شد اما این بار بحثی جدی‌تر به میان آمد؛ اینکه تعدادی از هنرمندان امکان همکاری با صدا و سیما نخواهند داشت و براساس تعیین محدوده‌های جدید، ورود و خروج آنان در صداوسیما امکانپذیر نخواهد بود. این شایعات زمانی شدت گرفت که به جای دعوت از منتقدان در برنامه‌های تحلیلی سینمایی تعدادی از کارمندان صدا و سیما موظف شدند تا در برنامه‌های نقد و تحلیل فیلم‌های سینمایی حاضر شوند؛ کارمندانی که هیچ تخصصی در زمینه نقد و تحلیل نداشتند و برای بررسی آثار، اطلاعات را از گوشه کنار جمع آوری کرده و سپس در برنامه‌های تلویزیونی حاضر می‌شدند. از سوی دیگر برخی پروژه‌های تلویزیونی نیز در نیمه راه تولید به دلیل دیدگاه کارگردان قبل از انتخابات با فراز و نشیب‌هایی مواجه شدند به گونه‌ای که در مقطعی خبر تغییر کارگردان و یا نیمه رها شدن کار عنوان شد. البته سرنوشت تعدادی از این مجموعه‌ها تغییر کرد و در آستانه توقف امکان ادامه راه یافتند.تا اینکه از چندی پیش حرف و حدیث‌ها در مورد وجود فهرستی به میان آمد که در آن 200 هنرمند از 800 هنرمندی که نامه حمایت از مهندس میرحسین موسوی را در جریان انتخابات امضا کرده بودند از ادامه فعالیت در صداوسیما محروم شدند. براساس شنیده‌ها هیچ دلیل مشخصی برای محرومیت این افراد عنوان نشده است.

۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه

beginning



آغاز دوباره در گرمای تابستان

اگه بشه خیلی کارا می خوام انجام بدم تو این بلاگ...قسمت های مختلفی رو در نظر گرفتم برای کسانی که به آپ تو دیت بودن اهمیت میدند.گرچه اعتقادم اینه که هر کسی که اینترنت داره میتونه آپ تو دیت باشه اما به روز بودن تو همه زمینه ها یه کم سخته...من در این بلاگ در زمینه های 30 یا30 .اجتماعی و فرهنگی مطالب نو و تازه رو میارم ...یا از نوشته دیگران (البته با ذکر منبع) یا از نوشته های خودم در این جهت استفاده می کنم.دوستانی که وبلاگ قبلی من رو خوندن از محتویات و طرز تفکر من خبر دارند.

در ضمن این بلاگ جای همه نوع طرز تفکر هست...بیاین آزادی بیان رودر این صفحه کوچک تمرین کنیم.

بهترین آغاز

به نام خدا
درود بر شما
از امروز وبلاگ جدیدم آغاز میکنم...به امید همراهی همراهان همیشگی
تفاوت با وبلاگ قبلی خیلی زیاد خواهد بود ...امیدوارم که مورد پسند قرار بگیره....
لطف کنید پیوند کنید....
با تشکر آرش